این مطالعه در شهر مشهد و به منظور تعیین الگوی کشت بهینه، مقایسة الگوی موجود با الگوی بهینه انجام شده است.
کشاورزی، فعالیتی است که همواره تحت تأثیر عوامل طبیعی همچون سیل، خشکسالی، حمله آفتها و مانند آن قرار دارد از سوی دیگر، عوامل گوناگونی چون قیمتها، تغییر عملکرد و هزینه ها نیز همراه با عوامل طبیعی موجب بروز ریسک و نبود حتمیت در این فعالیت می شود. بنابراین تصمیم گیری در چنین شرایطی نیاز به ابزارهای مناسب و کارا برای منظور کردن عوامل پیشگفته در طراحی نظام های زراعی دارد الگوهای گوناگونی در دهه های اخیر پدید آمده و توسعه یافته که در آنها سعی شده است تا ریسک در تصمیم گیریها دخالت داده شود در این پژوهش از الگوی برنامه ریزی ریسکی همچون موتاد استفاده شده است همچنین مقایسة الگوی کشت فعلی با الگوی بهینه کشت در شرایط ریسک انجام شده است. داده های این تحقیق مربوط به بخش کشاورزی ، دورة مورد مطالعه ۶ سال از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۵ و منطقه مورد بررسی شهرستان مشهد مرکز استان خراسان رضوی می باشد. در این پزوژه از بسته نرم افزاری WINQSB استفاده شده است. محصولات مورد بررسی شامل گندم آبی ، جو آبی ، چغندر قند ، پیاز آبی و گوجه فرنگی آبی است.
نتایج به دست آمده نشان داد که پیاز آبی در سیستم برنامه ریزی خطی ساده و همچنین در شرایط ریسک سطح زیر کشت آن به میزان قابل توجهی افزایش می یابد. در حالی که سطح زیر کشت گوجه فرنگی در شرایط ریسک کاهش می یابد که این مطلب به دلیل محدودیت نیروی کار، نیاز فراوان به آب و بالا بودن هزینه آبیاری می باشد.
فهرست مطالب صفحه
چکیده …………………………………………………………………………………………………. ۱
فصل اول
مقدمه ………………………………………………………………………………………………….. ۳
فصل دوم
ضرورت انجام مطالعه …………………………………………………………………………… ۱۴
زندگی امروز در حالی ادامه می یابد که سایه افکنی شرایط عدم اطمینان بر کلیه امور ،به علل مختلف فرایند تصمیم گیری را به کلی متحول ساخته است .تغییرات قیمت کالاهای اساسی ،تغییر نرخ سود و همچنین قیمت سهام مواردی هستند که سازمانهای امروزی دائما ًبا آن دست به گریبانند .این تغییرات در کنار سایر تغییرات محیطی سازمانها ،باعث ظهور نظریات جدید علمی در حوزه مدیریت شده است.
در تصمیم گیری های مدیریتی هیچ مبحثی ضروری تر و مهمتر از ارزیابی و مدیریت ریسک نیست. قیمت سهام تا حدودی از میزان ریسکی که سرمایه گذار برای ماندن در شرکت آن را می پذیرد متأثر میشود و شرکتها معمولاً سعی میکنند ترکیب مناسبی میان ریسک و بازده ایجاد کنند بطوری که بتوانند ثروت سهامداران را به حداکثر برسانند .منظور پیدا کردن یک راه حل سرمایه گذاری قابل قبول نیست بلکه تعیین یک وضعیت مناسب برای معیار ریسک و بازده است.